"عقل ابزاری" ، زیر نور "عقل معاد" (امام هادی ع، و برادری و کارآمدی در "دولت" )
شهادت حضرت علی نقی، امام هادی ع_نشست ( "عقل عملی" و ضرورت "مدیریت علمی" در دولت دینی ) _ ۱۳۹۹ {بسیج ادارات اب وبرق}
بسمالله الرحمن الرحیم
عرض سلام میکنم محضر خواهران و برادران عزیز. ایام متعلق به امام هادی(ع) است و در مورد ایشان اطلاعات بسیار محدود و مخدوشی معمولاً در افکار عمومی خود شیعه است از منظر فرمایشات امام هادی(ع) به رسالت کارمندی و کارگزاران حکومت در برابر مردم اشاره کنم. یک نکتهای در باب فرمایش این برادرمان که مسئول هستند به نظرم آمد که باید ذکر شود چون به قضیه اسراف اشاره کردند اگر درست متوجه شده باشم ایشان گفتند که هر سال یک متر و نیم آب دارد در خراسان و مشهد پایینتر میرود! خب معنی این است که ما تا چند سال دیگر، قابل پیشبینی است که ما بحران جدی آب خواهیم داشت منتهی مبارزه با اسراف و سایر مفاسد و مشکلات، یک بُعد آن موعظه است، یک طرف آن مردم هستند حتماً هم لازم است که به مردم آموزش داده شود از دوران کودکی و خردسالی، از مدرسه، از خانه و خانواده، از رسانه که بفهمیم به چه چیزی نیاز داریم و چقدر؟ و اختیارات و منابعی که در اختیار ماست ملک شخصی هیچ یک از ما نیست، اینها منابع عمومی همه امانت خدا و نعمت او در اختیار کل بشریت است یعنی ما هر لحظه، هر چه که مصرف میکنیم غیر از این که نسبت مصرف و مصرف کننده را با خداوند باید تعیین کنیم و از آن تعبیر به شکر خدا میشود همان خدا از ما خواسته است که نسبت آن کالایی که مصرف میکنیم با حقوق و نیازهای بقیه بشریت، بقیه همشهریها، بقیه ملت، و این آب و یا هر امکانی که هست همینطور سهم نسلهای آینده از اینها که آنها هم بندگان خدا هستند و اینها برای آنها هم هست به آنها هم توجه بشود. اینها آموزش و تکرار میخواهد و صرف این که به مردم گفته شود که اسراف نکنید لازم است اما کافی نیست احتیاج به آموزش است که در مصرف آب، برق، انرژی، گرمایش، سرمایش، سوخت، پوشاک، خوراک، همه چیز مسکن، در همه اینها یک عقلانیتی لازم است به مردم آموزش داده شود و قبل از آن به مسئولین و مدیران آموزش داده شود بعضیها میخواهند اسراف نکنند بلد نیستند. خیلی از ماها اینگونه هستیم در نحوه شستشوی بدن، لباس، ظروف، استحمام، نحوة آبیاری مزارع، کشاورزی، اینها آموزش میخواهد نمیدانیم باید چگونه مصرف کنیم که واقعاً نیاز ما برآورده بشود. پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) در موارد مکرر اینها آموزش میدادند هم آموزش عبادی بود و هم آموزش زندگی بود هر دو، یعنی سبک زندگی که میگویند همینهاست. این که نقل شده نصف لیوان وضو گرفت و یک لیوان یا دو لیوان میشود غسل کرد. این یعنی این که لازم نیست دو تُن آب مصرف کنیم! روایت دیدم که پیامبر(ص) کسی از اصحاب یا مسلمین را دید که در کنار رودخانه، یا دریا یا ساحلی است دارد وضو میگیرد و یک عالمه آب همینطوری شالاپشلوپ میکند به او فرمودند که شما چرا این مقدار آب مصرف میکنی؟ گفت آقا کنار آب هستیم، کنار دریا هستیم مگر اینجا هم بحث اسراف است؟ فرمودند مهم نیست چقدر آب است مهم این است که شما به چه مقدار آب نیاز داری، شما با دو مُشت آب مشکلتان حل میشود چرا هی آب میریزی. خب اینها آموزش است که برای مدیریت درست دنیا، معیشت، اقتصاد که یک ملتی مصرف کننده، وابسته و بعد هم با هزارتا بحران و مشکل مواجه بشود یا نشود یکی از اصحاب را دیدند که خرمایش را خورد و هسته خرمایش را پرت کرد! فرمودند که از این هسته خرما هیچ استفاده دیگری نمیشد کرد که آن را آن طرف پرت میکنی؟ این زباله است؟ همان چیزی که امروز در دنیا به بهرهوری درست تعبیر میکنند حتی بازیافت اشیاء مستعمل، بازیافت زباله. خب ما از اینها در مباحث داریم، اینها خیلی در منبرها، صحبتها، کلاسها گفته نمیشود و لذا الآن همینطور که ایشان گفتند سبک زندگی ما نسبت به بعضی از ملتهایی که – من خودم اینها را از نزدیک دیدم – دورتر از سبک زندگی اسلامی دورتر است. چون سبک زندگی اسلامی یعنی زندگی عقلانی- اخلاقی. این دوتا. هرجا عقل و اخلاق است همان اسلامی است. عقلی، اخلاقی، حالا حقوقی را هم میشود گفت ولی خب وقتی این دوتا بود یعنی حقوق هم هست، حقوق یعنی حقوق همه رعایت بشود اخلاقی و عقلانی با حساب، علمی. هرجا برخورد علمی و اخلاقی نیست اسلامی نیست ولو اول آن بسمه تعالی بگویی، توسل به اهل بیت هم بکنی و زیارت امام رضا هم بخوانی! اسلامی نیست. پس یک بُعد آن آموزش است ابتدا آموزش به خود مسئولان و مدیران و تصمیمسازان و تصمیمگیران. یک بُعد آن جلب اعتماد مردم است مدام بگوییم مردم مالیات بدهید، درست مصرف کنید، مردم پشت چراغ قرمز بایستید خب او اول باید به ما اعتماد کند چه زمانی مالیاتشان را درست میدهند؟ البته یک عده هستند همیشه مالیات گریز و منفعت پرست هستند فاسدند آنها باید تنبیه شوند و با قانون مدیریت شوند همه جای دنیا هم با اینها برخورد قانونی میکنند. خیلی کشورها هست که اگر مالیات ندهی از زندگی ساقطتان میکنند، چون نفت مفت و مال مفت ندارد مجبور هستند طبقهبندی کنند ولی چرا بعضی از کشورها مردم مالیاتشان را میدهند؟ غیر از این که آموزش میبینند و غیر از این که نظارت دقیق خیلی محکمی بالای سر همه است یک نکته دیگر هم هست اعتمادشان را جلب میکنند نمیگویم همه کشورها، اکثر کشورها هم مثل ما مشکل دارند نظام مالیاتیشان نظام مصرف و الگوی مصرفشان مثل ما خراب است اما بعضی از کشورها که من از نزدیک دیدم که نظام مالیاتی آن یک نظام عاقلانه و عادلانه است اسلامیتر از ماست ولو این که مردم آن مسلمان نیستند یک علت آن این است که مردمشان به مدیرانشان اعتماد کردند میداند این مالیات 1) دارد عادلانه گرفته میشود نه از یک عدهای بیش از وظیفهشان و از یک عدهای هیچی. 2) که این خیلی هم مهم است شفاف به اینها حالی کردند که این مالیاتهایی که داریم از شما میگیریم برای خودتان داریم خرج میکنیم حیف نمیشود، میل نمیشود، حیف و میل نمیشود. چون حیف، یعنی ضایع کردن ولو این که خودت نخوری و ندزدی، ولی ضایع کنی مدیریت غیر علمی بکنی. میل، یعنی بخور بخور. حیف یک چیز است میل یک چیز است، گاهی هم حیف و میل با هم پیش میآید یعنی یک بخشی از اموال عمومی ضایع میشود به خاطر بیعقلی، بیکفایتی، ناکارآمدی، یک بخشی م بخور بخور و لفت و لیس میشود که هم حیف، هم میل، هر دو خط قرمز در مدیریت اسلامی است ولی موعظه هم حتماً لازم است آموزش هم حتماً لازم است ولی با اینها تمام نمیشود. ببینید وقتی میخواهید بگویید رشوه نگیر، میخواهید به مردم بگویید که رشوه ندهید، یا اسراف نکنید، خب این غیر از آموزش معنوی و آموزش روش عمل، آموزش علمی و عملی و باز غیر از اعتماد که این سهتا لازم است همهاش در قرآن و سنت آمده، که وقتی یک کسانی در حاکمیت به مردم میگویند فلان کار انجام بشود یا نشود، خودشان باید انجام بدهند یا ندهند و مردم باید ببینند که این حرفی را که میزنند خودشان معتقد و ملتزم هستند نه این که خودشان دارند به یک سمت میروند ولی به ما میگویند به یک سمت دیگر برو! خب مردم میگویند اگر این سمت درست است چرا خودت از آن سمت میروی؟ در واقع در روایات میفرمایند که مسئولین با عملشان دارند با مردم حرف میزنند نه با زبانشان. مردم در درجه اول، اصلاً گوش به زبان نمیکنند مردم دارند نگاه میکنند که خودت چه کار میکنی؟ این «الناس دین علی ملوکهم» این که مردم خودشان را به لحاظ فرهنگی و سبک زندگی به مسئولین و رؤسایشان تطبیق میدهند، اگر مسئولینشان امثال رجایی باشند فرهنگ سادهزیستی، برادری رواج پیدا میکند اگر مسئولینشان مثل بعضیهای دیگر باشند خب مردم گوش نمیکنند آنها هم مسابقه قدرت و ثروت و حسد و مسابقه مصرف میگذارند وقتی میبینند بعضی از اینها خودشان خرابند هی به ما میگویند درست باش. این سهتا.
چهارم؛ آن چیزی که من میخواهم روی آن تأکید کنم و در روایات امام هادی(ع) به هر 4تای اینها اشاره شده است. چهارم این که مکانیزم قوانین و ساختارها باید یک جوری باشد که جلوی اسراف را بگیرد، جلوی رشوه را بگیرد، جلوی تبذیر را بگیرد. چون تبذیر هم در ردیف اسراف میآید ولی یک چیز دیگر است. تبذیر را بخواهیم ترجمه کنیم یعنی ریخت و پاش. اسراف، الگوی مصرف غلط است یعنی مصرفی بیش از نیاز. اسراف یک نوع نیاز کاذب است، هوس مصرف است. ما چه مقدار آب احتیاج داریم؟ چه مقدار برق نیاز است که روشن باشد؟ بعضی از کشورهایی که ثروتمند هم هستند من رفتم در دانشگاههایشان رفتم دیدم کل برقها و چراغها در زمان غیر اداری خاموش است، اینجا ما توی اداراتمان من دیدم که بعد از وقت اداری هنوز چراغها روشن است، ما آنجا این چیزها را ندیدیم بعد در یک اتاق و سالن کنفرانس بعضی از شماها هم دیدید دو هزارتا چراغ که روشن نمیکنند! یک نور کم لطیفی هست که تاریک نباشد و دیده شود حالا کسی میخواهد مطالعه کند چراغ مطالعهاش را روشن کند یا میخواهد غذا بخورد چراغی روشن کند بعد هم خاموش میکنند برای این که گران است و آموزش دیدند. بعد ساختار را باید طوری بچینید که راحت نشود اسراف کرد یعنی اگر کسی بود که به او آموزش دادی محل نگذاشت، موعظه هم میکنی محل نمیگذارد، جلب اعتماد هم میکنی ولی باز هم میگوید خیلی خب تو اینطوری باش ولی من میخواهم اینطوری باشم! این دیگر باید مدیریت شود. قوانین طوری باشد که او را مدیریت کند. بنابراین با گفتن کافی نیست باید در ساختارها و قوانین دست ببریم و اصلاح کنیم. باز در بعضی از این کشورها شما میبینید که هر چه طرف فقیرتر است مالیاتی نمیدهد کمتر است و به او کمک هم میشود و هرچه بالاتر میرود مالیات تصاعدی میشود. در بعضی از اینها بیش از 50 درصد اموال ثروتمندان به عنوان مالیات گرفته میشود 55 درصد من دیدم مالیات میدهند و 45 درصد برای خودشان میماند با این که خیلی هم ثروتمندند. و آن بقیهاش را برای فقرا باید صرف کرد برای مناطق محروم باید صرف کرد. حالا آنجا هم بخور بخور و دزدی هم هست نمیخواهد بگویم نیست. ولی این عقل عملی، مردم اسراف نکنید، باشد، به ما یاد بده که چطوری اسراف نکنیم. این یک. دوم این که آثار اسراف را بگویید که در دنیا این صدمات را میخورد و فردا آب نداری، در آخرت و انسانیت هم آن صدمات را میخورد. خداوند میفرماید مسرف را دوست ندارم «لایحب المسرفین» یعنی هر کسی بیش از نیازش هر چیزی را مصرف کند دارد پشت به خدا حرکت میکند. این هم از خدا. و بعد این که به تو اعتماد ندارم خودت داری اسراف میکنی، نه من هم اسراف نمیکنم به من اعتماد کن. خب حالا باید چه کار کنیم؟ باید ساختار، قانون، تکنولوژی آبرسانی. یک وقتی میگفتند – حالا چون بحث آب را گفتند من دارم این را عرض میکنم چون کار دوستان در این حوزه آب و برق است – در این حوزه نوع آبیاری مزرعه، شما ممکن است به زارع بگویید آب را اسراف نکن او هم بگوید چشم، ولی خب اگر نوع آبیاری را شما اصلاح کنید، آبیاری همینطوری یا آبیاری مهندسی شده یا قطرهای و... خب اینها عقل است، وقتی میگویند اسراف نکن یعنی عقلت را هم به کار بینداز ببینیم چه کار کنیم که این مصرف، کمتر، درستتر و مفیدتر باشد. دقت میکنید؟ میخواهم بگویم حتی اصلاح تکنولوژی و مدیریت، واجب میشود اگر میخو اهید با اسراف مبارزه کنید. با رشوه و اختلاس، با کمکاری در ادارات، خب اینها روش دارد، یک مقداری فکر بکنید، نظارت کنید، سازماندهیها.
من یادم هست که تاریخ بوروکراسی را میخواندم، یک وقتی که این سازمانها در دنیا درست شده بود که سه – چهار مرحله طی شد که اول بخش بخش بشود، بعد اتاق اتاق کردند، دیوار کشیدند، هر کارمندی در یک اتاق، هر چندتا، بعد به این نتیجه رسیدند که این اسراف است هم به لحاظ ساختمانسازی،هم وقت، هم نیرو، هم نظارت، یک زمانی هم گفتند توی اتاق ادارات دوربین مخفی بگذاریم ببینیم اینها چه کار میکنند، کار میکنند یا نه؟ بعد به این نتیجه رسیدند چرا اتاق اتاق بکنیم یک سوله سالن بزرگی میزنیم و بینشان پارتیشن میزنیم که اینها هم یک حریم خصوصی اجمالی داشته باشند و هم این که خیلی خصوصی نباشد چون اینجا اتاق خواب نیست که بگیری بخوابی. نظارت هم بشود کرد، زمان هم کمتر هدر میرود و همه به هم نزدیک هستند و ارتباطات و کارهای اداری هم انجام میشود. باز هم دارند فکر میکنند که یک روش دیگری به کار ببندیم از نوع معماری ساختمان اداری و مهندسی، اتاقها تا نحوه ارتباطات و... خب از این کارها خیلی میشود چرا ما نکنیم؟ ساختار کهنه و بوروکراسی از زمان پهلوی، همینطوری داریم جلو میرویم. خب انقلاب کردیم، تمدنسازی یعنی عقل؛ عقل ابزاری در راستای عقل توحیدی. مشکلات را حل بکنیم. الآن فضای مجازی و سایبری آمده یک عالمه از اسرافهایی که خود حکومت دارد میکند از این طریق قابل حل است اصلاً روی این فکر کنیم که صدها میلیارد پول، خرج کارهای اداری، آموزش، مدارس، دانشگاهها و ساختمانسازی میشود، اینترنت و الکتریکی میکنند دیدیم هم راحتتر و هم سریعتر دارد انجام میشود اصلاً به نظر من این خودش میتواند یک انقلاب در ساختار اداری و آموزشی کشور باشد خیلی کارها را میشود افراد در خانه بنشینند بدون این که ساختمانهای بزرگ بسازند یا رفت و آمد کنند، اصلاً بخش مهمی از آموزش کشور میتواند از این به بعد از همین طریق باشد نمیگویم همهاش. میشود کلی از کارهای اداری و بوروکراسی مردم هم از این طریق انجام شود، البته مراقب هم باشند که هک نشود و یک مرتبه کل یک سیستم را نبرند و نپرد. میخواهم وقتی میگوییم آقا اسراف نکنید، یک بخشی از مسئولیت آن با مدیران است، قانون را یک جوری بچینید که اسراف نشود. بزرگترین اسراف هم اسراف در وقت مردم است. اسراف در اعصاب مردم است، در پول مردم است، حل مشکل مردم هدف است. همه ادارهها و کل حکومت وسیله است، هدف، خدمت به مردم و حل مشکلات مردم است باید مدام فکر کنیم که چگونه میشود بیشترین مشکلات را با کمترین هزینه، و راحتتر حل کنیم این که عرض کردم و دارم به شما میگویم کل اینها، و کل این موارد از روایات امام هادی(ع) قابل فهم است.
راجع به امام هادی(ع) یک تسلیتی و یک تبریکی میگویند تمام میشود! من چند روایت از ایشان عرض کنم در باب کار کسانی که مسئول و مشغول خدمت به خلق هستند. میخواهید بگویید رشوه نگیرند خب کامند را باید موعظه کنید و آموزش بدهید، مردم هم همینطور که او نده او هم نگیرد، اما این کافی نیست اما لازم است. حالا باید ساختار اداری و ساختار مالی وزارتخانه و اداره و بیتالمال را طوری بچینید که به راحتی نشود رشوه گرفت و بخور بخور کرد. آن سیستمی که در آن هزار میلیارد برمیدارند و تا چند سال معلوم نمیشود که کیست، و نمیگویند و برخورد نمیکنند، آخرش هم "ب. ز" و "خ.ر" میگویند این فاسد است. نه این که فسادش سیستماتیک است، اگر فساد، سیستماتیک بود اصلاح نمیشد و قابل اصلاح نبود این سیستم جمهوری اسلامی کاملاً قابل اصلاح است. در همین چند سال شما دیدید که خیلیها را گرفتند این یعنی پس دارد اصلاحاتی میشود، پس سیستم فاسد نیست اما در تمام سیستمهای عالم فساد هست، چه آنهایی که سیستم خودش فاسد است چه آنهای یک نیست. با فساد باید مبارزه کرد. بانک مرکزی خودش چند ماه پیش گفت که از همین ارزها و دلارها که چقدر میلیارد رفته، هنوز نمیدانیم کی به کی داده! این که چه کسی داده ما میدانیم که شماها دادید، حکومت داده، دولت داده، این که به چه کسی دادید را خودتان میدانید ما نمیدانیم. بعد گفتند 7 میلیارد دلار آن دست کسانی است که نمیدانیم چه کسانی هستند؟ بعد که تحقیق کردیم دیدیم مثلاً این یک پیرزن در یک روستایی پشت کوه است به اسم او آمدند گرفتند! دو – سهتایشان مردند آدرسشان قبرستان بودند و چندتای آنها کارتنخواب هستند. 7 میلیارد را از بیتالمال برمیدارید میروید به اسم کسانی که معلوم نیست کی به کی هستند، به آنها رو هم بدهید میروند همان کارتنخوابها را میگیرند به جرم اختلاس و به زندان میاندازند! نه آنهایی که به اسم اینهایی دادند و آنهایی که به اسم اینها گرفتند! خب یک عدهای موعظه سرشان نمیشود باید ساختار را طوری بچینی که یک ریال معلوم شود از کجا به کجا رفت و برای چه رفت و بعد چه شد؟ خب همینها را میدانید که چند سال است دارند پیش بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول گدایی میکنند؟ که میشود به ما یک میلیارد دلار با اقساط وام بدهید ما با کرونا مبارزه کنیم؟ او هم هی میگوید برجام را این کار را بکنید، موشکهایتان را فلان کار کنید و... شما 7 میلیارد یک جا رفته است! پس یک طرف عدالت عقلانیت و عقل است یک طرفش معنویت است، تقوا است. در مباحث مدیریتی همین است.
امام هادی میفرمایند که: «الزَّهْوُ جَالِبُ الْمَقْتِ» فرمودند دروغ اگر در یک خانواده یک یا جامعهای یا مسئولینی آمد پشت سر آن کینه و دشمنی خواهد آمد. شیعه امام هادی(ع) این است. عزاداری برای امام هادی(ع) صرف این که خرما بدهیم، حلوا بدهیم، سامرا برویم، فکر کنیم تمام شد! امام هادی(ع) رهبر و امام ماست و برای هدایت ما آمده است هیچی از او نمیدانیم. این یک اصل که عرض کردم، این سه چهارتا نکته همه در روایات امام هادی(ع) بود. و یک نکته که امام هادی(ع) میفرماید نگذارید بر مناسبات خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، دروغ بر شما حاکم شود، نگذارید دروغ بر بازارتان حاکم شود. اقتصاد دروغ، آمار دروغ بدهید، وعده دروغ بدهید. در معامله، از معامله دو نفر با هم، از معاملات شرکتی و کمپانی تا معاملات دولتی بزرگ تا معاملات خارجی، این یک اصل حاکم است. حضرت امام هادی(ع) لقبشان "نقی" است. "نقی" یعنی پاکیزه، یعنی کسی که پاک زیست و پاک مُرد، پاک شهید شد. ایشان دارد درس پاکی و پاکیزگی در برابر پلیدی میدهد. میگویند هرجا دروغ آمد کینه میآید. نمیتوانیم در بازار با دروغ مبارزه نکنیم بعد توقع داشته باشیم که آنها با هم متحد باشند. دروغ، تفرقه میآورد. دروغ انسانها را از هم جدا میکند. دروغ انسان را در برابر انسان قرار میدهد و به جنگ انسان میبرد. امام هادی(ع) میفرمایند: دروغ، یعنی شکاف اجتماعی. میفرمایند دروغ هم شکاف بین انسان و خداست از خدا دور میشوید و هم دروغ شکاف بین انسان و انسان است کینه درست میکند همه به هم بدبین میشوند. در اداره میرویم ببینیم ارباب رجوع به آن کارمندی که پشت میز است دروغ میگوید، او مثلاً ازش میپرسد که شما کنتور برق چقدر مصرف داری؟ آب چقدر مصرف کردی؟ چاه زدی؟ دروغ میگوید. او مثلاً بهش میگوید فلان چیز اینطوری است برو تحقیق کن، باز او دروغ میگوید و به وظیفهای که باید عمل میکرد عمل نکرد و باز دروغ میگوید! بعد او باز به رئیسش دروغ بگوید، رئیسش باز به مردم دروغ بگوید و یا وقتی وعده میدهد که من این کارها را میکنم مخصوصاً موقع انتخابات، باز دروغ بگوید همینطور دروغ، دروغ میآورد! مثل خانواده، زن به شوهرش دروغ بگوید و شوهرش هم به زن دروغ بگوید. بچهها یاد میگیرند به پدر و مادرشان دروغ میگویند خب امام هادی(ع) میفرمایند این که خانواده نیست، این که جامعه نیست، بازار و اقتصاد خراب میشود. در سیاست دروغ بگوییم، در اقتصاد دروغ بگوییم. میفرمایند هرجا دروغ آمد هرجا فریب آمد و کلاه کسی را برداشتند بلافاصله بعد از آن خشم و خشونت اجتماعی میآید. برادری، وحدت، عشق، صلح و اعتماد از بین میرود. یکی هم فرمودند: « الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَنات» حسد یعنی این که همه میخواهند به همدیگر پشت پا بزنند. همه سر راه همدیگر بخواهند چاه بکَنند. هیچ کس نتواند رشد یا موفقیت یا محبوبیت کسی را ببیند. فرمودند اگر روابط انسان با انسان اینگونه بد شد که ته دلت به اشک دیگری میخندی و وقتی دیگری به دیگری لبخند میزند تو عصبانی هستی و ناراحتی که چرا او خوشحال است! امام هادی(ع) میفرمایند این مناسبات، مناسبات غیر انسانی است و غیر توحیدی است. فرمودند در یک خانواده و جامعه متدین دینی، در یک شهر اسلامی و شیعی، همه باید از موفقیت یکدیگر خوشحال و شاد بشوند یعنی اگر این اداره میبیند آن اداره کارآمد بود شاد بشود بگوید احسنت. این مدیر میگوید آن مدیر دیگر که همسطح من است او کارنامه خیلی خوبی داشت، این باید شاد بشوند نباید ناراحت شود. در حوزه، در دانشگاه وقتی که یک استاد میبیند یک استاد دیگری، یک مدرس دیگری، کتابش، درسش، موفق بوده به جای این که ته دلش آه بکشد یا غصه بخورد این شاد بشود. امام هادی(ع) میگویند خانواده، جامعه، سیستم مدیریتی که از موفقیت همدیگر رنج میبرند و ناراحت میشوند و موفقیت خودشان را در شکست دیگران میبینند آن وقت مسابقه در لت و پار کردن همدیگر میگذارید! آن وقت میفرمایند که حسد، من مرکز عالم هستم برای کار بقیه و بقیه ارزش و احترامی قائل نیستم. مهم نیست که بقیه چه میشوند من باید موفق جلوه کنم من باید برنده بشوم و برنده شدن من در شکست بقیه است. امام هادی(ع) میفرماید میدانید این با شما چه میکند؟ هر عمل خیر دیگری که انجام دادید همه حسناتتان را دود و ضایع میکند یعنی داری یک جا کار خیر میکنی ولی این بیماری داری که دیگران را نمیخواهی رشد کنند آن کار خیر تو نابود میشود و چیزی برایت نمیماند. برای این که معلوم میشود آن کار خیرتان هم هدفتان خدمت به انسانها نبوده، یک مرضی داری و پشت عنوان خیریه و کار خیر و خدمت به خلق و عدالت و عدالتخواهی و آزادیخواهی دنبال دکان هستی و مغازه باز کردی و آنجا هم نگران انسانها نبودی! چون اگر نگران بقیه بودی پس با این روحیه تو چگونه قابل جمع است؟ اینها تعالیم الهی است. البته حرف زدن اینها آسان است من خودم و بعضی از شماها این مرضها را داریم ولی میخواهم بگویم که وقتی میگوییم امام هادی(ع) یعنی چه؟ یعنی یک سبک دیگری از زندگی، یک سبک دیگری از مدیریت، یک سبک دیگری از خانواده. یک سبک دیگری و یک بازار دیگری میشود. بازاری که همه دشمن همدیگر نباشند منتظر شکست یکی دیگر نباشند. در عالم سیاست، جناحها و اشخاص، هدف همهشان متحداً خدمت به خلق باشد برای خدا و اگر با هم رقابت هم میکنند رقابت سر خدمت بیشتر به خلق باشد نه رقابت سر قدرت و ثروت و ریاست بیشتر که او همین حسد میشود. بنابراین امام هادی(ع) فرمودند حتی اگر آدمهای خوبی هستید و دارید کارهای خوبی انجام میدهید حسناتی دارید، عبادت میکنید، خدمت به مردم میکنید، انقلابی هستید، در حوزه هنر، اقتصاد، رسانه، دارید خدمت میکنید ولی این خصلت در تو هست که از تنعم دیگران رنج میبری و خوشحال نیستی، وقتی دیگران خوشحال میشوند تو خوشحال نمیشوی، فرمودند که این حسنات تو به باد میرود و همین عبادات را هم انگار نکردی و همان خدمات را هم که میکنی از بین میرود. در همین یک حدیث، دو اصل وجود دارد که فرمودند نگذارید حسد و دروغ بر روابط اجتماعی شما حاکم بشود.
یک فرمایش دیگر امام هادی(ع) این است که میفرمایند چه در کار شخصی و چه کار مدیریتی، بالاخره انسان هستیم خطا میکنیم یک جایی یک اشتباهی کردیم، یک غلطی کردیم یک خیانت کوچکی هم گاهی ممکن است کرده باشیم، نباید بکنیم ولی حالا کردیم، مثلاً در حوزه کار بنده که کار معلمی است یک جور، در کار شما که کار خدمترسانی به مردم در حوزه آب و برق و انرژی هست، یک جور. میفرمایند اگر یک خطایی کردید یک جایی کوتاهی کردید بعد ننشینید حسرت و تأسف و افسردگی و وادادگی داشته باشید که دیگر تمام شد! دیگر خراب شد! فرمودند آن خطای اول را که کردی و در مدیریت اشتباه کردی، خطای دوم این است که به جای این که برای آینده اصلاح کنی، که دوباره این خطا تکرار شود یک خطای بزرگتری را مرتکب میشوی و آن نشستن و غمباد گرفتن و وادادن و بیانگیزه شدن است. اگر خطا کردید با انگیزه برای اصلاح بیشتر آن خطا را جبران کن. «اُذکُرْ حَسَراتِ التَّفریطِ بأخذِ تَقدیمِ الحَزمِ». «تفریط» یعنی همین کوتاهی، یک جایی را خراب کردی یا یک جایی اشتباه کردی و به جان و مال و آبروی مردم صدمه زدی که عمدی هم نبود، حالا حسرت خوردن مشکلی را حل نمیکند به جای حسرت خوردن که یأس و تردید ایجاد میکند و انگیزه را از تو میگیرد و همینطور مینشینی نگاه میکنی و شکستهای بعدی و آثار بعدی آن میآید، اگر یک جایی را خراب کردی سریع بجنب و آن را درست کن ننشین بگو دیگر خراب شد، ولش کن. امام هادی(ع) میگویند اگر کسی در زندگی شخصیاش یا مدیریت، و مسائل اجتماعی یک جایی برایش یک مشکلی پیش میآید و میگوید ولش کن، این شکست میخورد و نابود میشود تا تهش میگویند باید بایستی، مثل جبهه، زمان عملیات. خب در یک عملیاتهایی بود که ما باید ده تا عمل انجام میدادیم ولی یک دفعه میدیدید در 4تای آن شکست میخوردیم حالا آنجا یک کسی دوتا ضربه بخورد بگوید دیگر تمام شد ولش کن! خب بیشتر تلفات میدهی. شکستهای بعدی میآید ولی همانجا باید ادامه بدهیم که اینجا یک اشتباه کردیم باید سریع آن را جبران کنیم، آن وقت اگر این کار را کردیم آن شش مرحله دیگر پیروز میشویم و خروجی این یک پیروزی میشود. اگر بخواهیم تمدنسازی کنیم باید به این فرمایش امام هادی(ع) توجه کنیم. 1) میفرمایند مواظب باشید که افراط و تفریط نکنید خطا نکنید. 2) اگر کردید ناراحت باش اما وا نده! ننشین بگو که دیگر ولش کن، نمیشود، ما نمیتوانیم! حسرت تفریط دقیقاً همین ما نمیتوانیم است. آقا این دفعه نشد پس دیگر ما نمیتوانیم! فرمودند ما نمیتوانیم نداریم، به یاد بیاور و فکر کن و جبران کن این را. چطوری؟ «بأخذِ تَقدیمِ الحَزمِ». «حزم» یعنی عقلانیت، احتیاط، دقت در کار. «تقدیم» یعنی جلو راندن. از این به بعد یاد بگیر که برای پروژه بعدی قبل از این که وارد پروژه بشوید اول فکر کن، عقلت را به کار بینداز، درست مهندسی کن، جوانب کار را ببین بعد وارد عمل شو که دوباره این اشتباه پیش نیاید. ببینید چقدر زیبا و معقول است. همین یک جمله امام هادی(ع) تمام مشکلات یک جامعه را حل میکند، یعنی به تمام وزارتخانهها، به مجلس، به قوه قضائیه و دادگستری، به مدیریتها، مدیرکلها تا آن شخصی که نیروی اجرایی کف خیابان است که اتفاقاً کار اصلی را نهایتاً او دارد انجام میدهد بقیه هرچه میخواهند آن بالا بگویند بگویند. میگویند دوتا بچه توی مدرسه با هم دعوا میکردند یکی گفته که میگویم بابام بیاید ... گفتند پدرت کیست؟ مثلاً گفت پدرم وکیل یا وزیر یا یک کسی است، خب هرچه که بابات بگوید و قانون بنویسد و دستور بدهد آخرش بابای من باید اجرا کند، چون بابای من مسئول اجرایی است که آن پایین، آنها باید دستور بدهند این عمل کند، این هر کار دلش بخواهد میکند، آنها هم هرچه دلشان میخواهند بگویند بگویند! خب حالا ما جداگانه قانون بنویسیم، آییننامه بنویسیم مردم کف جامعه جداگانه زندگی کنند، ادارهها هم جداگانه کار خودشان را بکنند، هرکس کار خودش را بکنند. گفت آمدند توی خیابان دیدند طرف دارد زمین را میکَند، یکی دیگر بازدوباره همان خاکها را میریزد توی گودال. گفت شما چه کار میکنید دیوانهاید؟ گفتند نه ما سه نفر بودیم، نفر وسط باید اینجا لوله میگذاشت، او امروز مریض شده نیامده، ما دوتا داریم کار خودمان را میکنیم! باور کنید خیلی از کارهایی که ما الآن داریم میکنیم همینجوری است. نشتی دارد! اگر یک آدم عاقلی از اول کار تا آخر کار را درست بررسی کند میبیند این وسط چقدر کارهای خندهدار و مضحک دارد انجام میشود. وقت هدر میرود. پول بیتالمال هدر میرود، اعصاب مردم هدر میرود. خیلی از چیزها دارد اسراف میشود و هدر میرود. امام هادی(ع) فرمودند «تدبیر». «تدبیر» یعنی اول عقل بعد عمل. اول علم، بعد عمل. اول بدانید که چه کار میکنید، یعنی این کار را بکنم بعدش چه میشود؟ شطرنج دیدید، شطرنج اگر قمار باشد حرام است اگر نباشد که حرام نیست. شطرنجبازی که برنده میشود کسی است که بتواند تا هرچه حرکات بیشتری در آینده را بتواند پیشبینی کند. مثلاً میگوید این اسب را بگذارم اینجا بعد 3 تا احتمال وجود دارد، اگر این کار را بکنم، بعد او ممکن است اینطوری کند، آن رخ را بیاورد، فیل را بیاورد و... او که از قبل بتواند 5تا حرکت بعدی طرف را پیشبینی کند او برنده میشود. ولی بعضیها هستند همان حرکتی که بخواهد بکند همان را انجام میدهند که این را بردارم بگذارم اینجا. خب یک عقل هم داشته باش تو که این را برمیداری اینجا میگذاری، از سه طرف داری تهدید میشوی، الآن او میآید دور میزند و مثلاً فلان کار را میکند. نه این که بگویید نه ما دیدیم جا خالی بود رفتیم جلو! قضیه تدبیر این است. یکی هم این که به واقعیات نگاه کنید. امام هادی(ع) میفرمایند کسی که جامعهاش را نمیشناسد و واقعیات اجتماعی را نمیشناسد این نمیتواند درست، تدبیر و مدیریت کند چون همه چیز که روی کاغذ نیست. ببینید الآن در مدیریتها در اتاقهایی که مینشینند جلسه میگذارند و مدام دستور میدهند یک چیزهایی میگوین که روی کاغذ خیلی خوب است درست است ولی بیرون وقتی میخواهی عمل کنیم میبینی اصلاً نمیشود ده تا مانع دارد! این است فرق بین برنامهریزی و عملگرایی و واقعبینی. این هم یک توصیه دیگر امام هادی(ع) است. روی کاغذ میگوید آقا اینطوری کن اینطوری میشود بله باید اینطوری بشود قبول، اما بیرون ده تا مانع است. مثل این که یکی از رفقای ما گفت من تا حالا چندبار پشت چراغ قرمز در حالی که همه ایستادند تصادف کردم! گفتم چطوری؟ گفت من پشت چراغ قرمزم وقتی چراغ سبز شد یعنی برو، میرفتم میخوردم به عقب ماشین جلوییه، بعد میآمدم بیرون میگفت آن که از عقب زده مقصر است! میگفتم آقا چراغ سبز است یعنی برو، بعد خودش میخندید میگفت همین که چراغ سبز است و میتوانی بروی به این توجه داشتم اما به این که ده تا ماشین جلو است یک پیرزن دارد از آنجا رد میشود موانع واقعی را ببین، همین که سرت را پایین بیندازی چون چراغ سبز است بروی که نمیشود. بعضیها همین حوزه کاری خودتان را خواهش میکنم امتحان کنید ببینید در قانون چه نوشته، ولی چرا قانون اجرا نمیشود همین را یک ریشهیابی بکنید میبینید 5 تا علت دارد یکیاش این است که وقتی آن آییننامه را داری مینویسی اصلاً کاری نداری بیرون چه خبر است! به قول یکی از اساتید بزرگوار حوزه مشهد که رحلت کردند، ما درس مکاسب در حوزه داریم یعنی مشاغل، مکاسب محرّمه، که چه شغلهایی به ضرر انسان است و کدام فایده دارد و... میگفت ما اینجا جداگانه برای خودمان مکاسب میگوییم و مردم در مغازههایشان جداگانه مکاسب میکنند! حالا شما برای خودت آییننامه جدا بنویس آن کارمندی که کف خیابان است کار خودش را بکند، موانع و مشکلات را نمیبینیم، طرف میگوید وقتی به من میگویی این کار را بکن اصلاً خودت را در موقعیت من قرار دادی ببینی که من در چه وضعیتیام؟ تو خودت اگر جای من بودی میتوانستی این کار را بکنی؟ 6تا مانع ندارم، چراغ سبز شد بروم؟ سه تا ماشین جلو است. این هم یک تعبیر مهم امام هادی(ع) است که وقتی برنامه میریزید باید به دو جنبه آن توجه کنید. و بعد هم «تقدیم الحزم»، «تقدیم» یعنی از قبل، و بعد هم پیش پیش جلو بفرستی، پیش پیش همه احتمالات را محاسبه کنی، در مسائل تربیتی همینطور در مسائل مادی هم همینطور. اگر الآن این کار را دشمن بکند من این کار را بکنم بعد ممکن است چه اتفاقاتی بیفتد؟ مثلاً 3 تا اتفاق. یک مقداری بیشتر فکر میکنیم میگوییم نه 4تا احتمال است. خب حالا اگر احتمال اول بود چه باید بکنم؟ اگر احتمال دوم یا سوم بود چه؟ ببینید این میشود «تقدیم الحزم» حتی کارهای زندگی شخصی خودتان، میخواهید فرزندتان را مدرسه بفرستید، عروس کنید، داماد کنید، خانه بخرید، چندتا احتمال را از قبل میفهمی و میبینی؟ هر چه عقلتان بیشتر باشد احتمالات بیشتری را بررسی میکنید، هرچه عقلتان کمتر است احتمالات کمتر میدهید تا میرسید به جایی که چیزی به نام احتمال را نمیفهمید که چیست؟ به یک نفر گفتند نظرتان راجع به این مفهوم پیچیده چیست؟ این گفت نظر چیست؟ معنی نظر را نمیدانست چیست؟ بازدوباره میخواستند نظرش را درباره یک چیز دیگر بپرسند. گفت اصلاً نظر چیه؟ به جای این که ما نمیتوانیم نمیشود، خب عقلتان را به کار بیندازید. خدا این عقل را داده که حجت خداست.
فرمایشد دیگر امام هادی(ع)، فرمودند انسانی که تحقیر بشود، به او توهین شود، انسانی که دیگر خودش را کسی نبیند و آدم نداند هر جنایت و هر خیانتی از او برمیآید. «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ» فرمودند اگر جامعهای تحقیر شد، اگر یک شخصی یک کارمندی، یک نیرویی تحقیر شد که تو اصلاً آدم نیستی یا تو کسی نیستی، با توهین، با برخورد این شخصیتزدایی شد، احساس کرد که انگار من آدمی نیستم، امام هادی(ع) فرمود از این به بعد انسان خطرناک میشود. لذا فرمودند بنای مدیریت را نه در خانواده نه در جامعه، بنای آن را بر تحقیر و توهین به انسانها نگذارید. ما فکر میکنیم هرچه بیشتر یک کسی را مسخره کنیم و توهین کنیم طوری که خورد شود هیچی از او نماند حالا دیگر در مشت ماست و حالا میشود به او دستور داد. امام هادی(ع) فرمودند اشتباه میکنید. اگر یک انسان به اینجا رسید که من ارزش ندارم، آن وقت کسی که برای خودش ارزش قائل نیست دیگر امنیتی از طرف او نیست و هر شری را ممکن است برساند. یعنی اینهایی که خیانت میکنند، جاسوسی میکند، دزدی میکند، فساد میکند، همه اینها یک اتفاقی قبلش افتاده است و این است که این آدم به این نتیجه رسیده که من پوچم! خب وقتی که من پوچم، خب پوچم دیگر! من دیگر ضرری نمیکنم و چیزی را از دست نمیدهم چون همه چیزم را از دست دادم. چون چیزی از دست نمیدهم پس هر کاری از من برمیآید. امام هادی(ع) میفرمایند بنای سیاست، تربیت، اقتصاد، مدیریت، خانواده را بر تحقیر انسان نگذارید و کسی را خورد نکنید اگر یک جامعه میخواهید درست باشد همه باید احساس کنند که محترم هستند. اگر میخواهید در ادارهتان خیانت نشود همه باید احساس کنند که مسئول هستند و محترم هستند و باید پاسخگو باشد. مسئول است باید پاسخگو باشد ولی در عین حال محترم است. حتی امیرالمؤمنین به فرمانده نظامیشان در پادگان، که پادگان جای اطاعت و انضباط و دستور است حتی آنجا میفرمایند اطاعت و نظم بله، اما مبادا سربازانت را ذلیل کنی «قد ولیتک هذا الجند، فلا تستذلنهم ولا تستطل علیهم» مبادا توهین به آنها بکنی و آنها را تحقیر کنی؟ احترام بگذار، شخصیت و در عین حال اطاعت و نظم. در بعضی از ارتشهای دنیا اینطوری است که اول ده تا فحش به طرف میدهد و بعد او را تحقیر میکند که برو فلان کار را بکن و کارهای مثلاً ظاهراً بیارزش است وقتی که خوردش کرد گفت حالا هر کاری را که میگویم بکن. در جهاد اسلامی زمان جنگ، فرمانده ما، آموزش غواصی میدیدیم برای عبور از اروند، فرمانده ما که در کربلای 4 بعداً شهید و مفقود شد، ایشان اول کار آمد گفت نظافت دستشوییها با من است. فرمانده ما در همین لشکر نصر، شهید مهدی فرودی (رضوانالله تعالی علیه). نمازشب و دعایش، و در عین حال قاطع و فدکار، و جلوی نیروهایش هم حرکت میکرد. یک تعبیر دیگری که امام هادی(ع) و اهل بیت(ع) دارند اینهایی که یک جایی رئیس میشوند هرچه که میخواهند به کارمندهایشان بگویند اول عمل کنند بعد بگویند. زمان جنگ بچهها در بسیج و آنهایی که در جبهه بودید، به قول شهید سلیمانی، فرماندهان توی جبهه به بقیه نمیگویند بروید، جلو را میافتد و میگویند بیایید. این هم فرمایش دیگرشان. فرمودند که بنا را بر خورد کردن انسان نگذارید. دنبال موفقیت و کارآمدی و پیروزی به شرط توهین به انسان نباشید. فرمودند توی کار خانواده اسلامی، مدیریت اسلامی، توهین و تحقیر اشخاص نباید باشید. بله اگر خطا کرده، خیانت کرده، باید مجازات باشد، تشویق و تنبیه باشد باشد. کسی که کارش را درست انجام نمیدهد باید تنبیه شود. کسی که کارش را درست انجام میدهد باید تشویق شود عدالت این است. عدالت این نیست که با هر دوی اینها مساوی برخورد کنید و بگویید عدالت یعنی مساوات! نخیر، اینجا مساوات ضد عدالت است. مثل این که دوتا دانشآموز یکی زحمت میکشد یکی درس نمیخواند بعد بگوییم مساوات و عدالت این است که به هر دویشان 20 بدهیم! این ضد عدالت است. حضرت امیر(ع) میگوید اگر در یک ادارهای یک کارمندی ببیند من دارم با تمام وجود و صادقانه به مردم خدمت میکنم ولی دیگری نشسته دارد کلاهبرداری میکند هر وقت رئیسش میآید ادا درمیآید ولی کاری نمیکند. یک کاری به عهدهاش است ولی درست انجام نمیدهد امروز را به فردا میاندازد. اگر با این دوتا مساوی برخورد بشود این خیانت است. این معنیاش این است که آن کسی که دارد زحمت میکشد بعداً میگوید مگر من مغز خر خوردم سه برابر این دارم زحمت میکشم به اندازه هم، با ما یک جور برخورد میشود. آن یکی هم همینطور میگوید مگر من مغز خر خوردم که مثل او باشم؟! من که همان حقوق را دارم میگیرم چرا خودم را به زحمت بیندازم؟ امیرالمؤمنین(ع) میگویند حق ندارید با دوتا کارمندی که دو جور عمل میکنند یک جور برخورد کنید. تشویق و تنبیه باید حتماً باشد. نظارت دقیق باشد، مسئولیت باشد اما اهانت نه. در خانواده هم همینطور. ما وقتی به بچهمان اهانت میکنیم ولو حرف ما حرف درستی است اثر نمیگذارد. تعبیر دیگری که از امام هادی(ع) در حوزه مدیریت و مدیران و کارگزاران و کارمندان به آن باید اشاره کنیم این است که فرمودند انسان مسلمان کسی است که هیچ وقت نمیگوید دانستن کافی است من دیگر همه چیز را میدانم مدام دنبال آموزش بیشتر، تجربه بیشتر، آگاهی بیشتر، سؤال بیشتر و جواب بیشتر است. مدام میخواهد چیزهای بیشتری در حوزه کارهای تخصصی خودش بداند. امام هادی(ع) میگویند اگر یک شخص یا مدیریت یا سیستمی یک ادارهای میبینید پارسال و امسال به لحاظ دانش کار فرقی نکرده است مثل پارسال و مثل ده سال پیش است آن سیستم دارد درجا میزند و دارد عقبگرد میکند. آن سیستم ناکارآمد است. اگر هر کدام از این جملههای امام هادی(ع) مبنا قرار بگیرد کل یک تشکیلات و جامعه و خانوادهای از همه جهت زیر و رو میشود. فرمودند چیزی به نام علم بس، آگاهی بس ما نداریم. در همه رشتهها باید دائم پیشرفت کنیم. این اصل پیشرفت دائمی است. یک چیزی متفکران مادی غرب بعد از رنسانس مطرح میکردند و میگفتند تفاوت سنت و مدرنیته، میگفتند در عوالم سنت و قدیمی و دینی اینها معتقد بودند که همین که هست بس است دست به دنیا نزنید، به طبیعت دست نزنید، جامعه را کاری نداشته باشید، خدا همینها را همینجوری خواسته از جایتان تکان نخورید، و میگفتند تفکر دینی، در مورد تفکر کلیسایی راست هم میگفتند، میگفتند تفکر جامد و منجمد است حرکت به جلو، پیشرفت، ندارد. خب در آیین مسیحیت کلیسا اگر این است که هست، در آیینهای معنوی دیگر در شرق و غرب عالم، در اسلام معنویت آن هیچ منافاتی با علمیت و عقلانیت آن ندارد رشد دائمی باید باشد، این موتور دائماً باید روشن باشد. مگر ما این روایت را نداریم که فرمودند هر شخص و هر جامعه و هر سیستمی که امروز آن مثل دیروز آن است «فهو مغبون» این دارد ضرر میکند. یعنی حتی اگر سر جایتان بایستید و تکان نخورید هیچ تغییری ندهید تو نه این که سود نکردی و مثل قبلتان ثابت هستید نه، ضرر کردید و عقب رفتید. میگوید مثل آن یخفروشی است که اگر یخ خود را نفروشد شب که بشود نه سرمایهای مانده نه پولی دست آن آمده است. لذا در منطق اسلامی و شیعی، در منطق اهل بیت(ع) و امام هادی(ع) فرمودند هرکس هر کاری دارد میکند باید دائم رو به جلو حرکت کند. کار شما چیست؟ همان کاری که دارید میکنید باید دائم به لحاظ دانش و روش جلو بروید هرچه میشود و میتوانید. فرمودند «العُجب» عُجب یعنی من نیازی به بقیه ندارم من از بقیه بالاترم. عُجب یعنی این که یک سیستم بگوید ما آخرِ این کاریم! ما ته خطیم! ما پایان مدیریت هستیم! این عُجب است. عجُب معمولاّ کسی دارد که یک عمل خوبی هم انجام میدهد نه یک عمل. عمل خوبی انجام داده ولی آن را مطلق میکند و فکر میکند همین مقدار بس بود. دیگر حالا تو رئیس کل عالم شدی، بهترین سیستم شدی، بهترین آدم شدی. فرمودند هرجا عُجب آمد یعنی حرکت بس! همین جا توقف کنید. عُجب معنوی بیاید به لحاظ معنوی سقوط میکنیم و میپوسیم. عُجب مادی و عُجب علمی. عُجب علمی یک کسی عالِم است جایزه گرفته بعد بگوید خب تمام شد! «العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ» فرمودند هرجا این خود راضی شدن، این خودارضایی معنوی و عقلی و علمی و اقتصادی و سیاسی آمد، یک گروهی، حزبی، جریانی، شخصی به این نتیجه رسید که ما بقیه از سر تر هستیم و نیازی نیست کاری بکنیم فرمودند این «العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ» باعث میشود دیگر دنبال دانستن نباشید و راهتان را به سوی علم ببندید. یعنی همین مقدار که میدانم دیگر بس است. امام هادی(ع) میفرمایند هیچ وقت هیچی بس نیست تا هستید باید حرکت کنید.
به امام صادق(ع) گفتند یکی از شیعیان آدم متدین و خوبی است مدتی است که بازار سر کار نمیآید. فرمودند برای چی؟ گفتند گفته من دیگر مرفه هستم و پول دارم و دیگر احتیاجی به کار ندارم! فرمودند نه اشتباه است. بعد او پیش امام آمد یا امام به دیدن او رفتند، فرمودند شنیدم دیگر سر کار نمیروی، بدنت هم سالم است ولی سر کار نمیروی؟ گفت بله آقا، من دیگر نمیخواهم حرص دنیا بزنم، زندگیام تأمین است لازم هم نیست خودم بروم گاهی یک سری میزنیم، یک نظارتی از راه دوری میکنیم، مثلاً یک تلفنی میزنیم! امام(ع) فرمودند فقط بخاطر پول نیست که آدم باید کار کند و کار میکند انسان به کار محتاج است. انسان بیکار، انسان در معرض خطر است. کسی که سالم است، جوان است و میتواند کار کند و کار نمیکند امکان کار دارد و کار نمیکند. فرمودند این در خطر است. هم در خطر گناه و فساد است، هم در خطر بیماریهای عصبی و روحی و روانی است و هم در خطر بیماریهای جسمی است. فرمودند بدنت و روحت و اعصابت و اخلاقت به کار احتیاج دارد باید کار کنی، پول داری، خب الحمدلله مرفه هستی ولی برو کارت را انجام بده. پول بیشتر در آمد به بقیه بده. ببینید امام هادی(ع) میفرمایند هرجا عُجب بیاید که دیگر ما نیازی نداریم، من ته خط هستم این یعنی ترمز. «صارف» یعنی ترمز است. «عَنْ طَلَبَ العِلم» دیگر دنبال آگاهی بیشتر نمیروی. آن گاه آن سیستم کمکم جاهل میشود و احمق میماند. عقب میافتد و شکست میخورد و ناکارآمد میشود. «داعٍ إلَى التَّخَبُّطِ فِی الجَهلِ» و این باعث میشود که به سمت جهل شیرجه بروی به جای این که به سمت علم بروید و مدام جاهلتر میشوید. مخصوصاً الآن که هرچه جلوتر میرویم بیشتر است، اگر هر کس در رشته کار خودش مطالعه و دقت نکند ثابت نمیماند چون رقبا دارند با سرعت صد کیلومتر در ساعت جلو میروند. تو الآن در ردیف او هستی، کار نکنی، سال دیگر تو در ردیف او نیستی. مثلاً تا اینجا با همدیگر سوم بودید، سال دیگر تو سیام هستی! نگو علم قبلی میماند، نه دیگر، علم قبلی تو را در آن رده نگه نمیدارد چون کافی نیست شرایط جدید،نیازهای جدید، تهدیدهای جدید، فرصتهای جدید و یکی هم به سمت قَمْت میروی. قَمت یعنی ذلیل میشوی. هر تشکیلات، هر شخصی یا هر مدیریتی بگوید که من نیاز ندارم که بیشتر بدانم و مطالعه کنم، بررسی کنم، فکر کنم، فرمودند این تشکیلات ذلیل میشود خار میشود از چشم همه میافتد مردم میفهمند میگویند اینها به درد نمیخورند دارند با قوانین 40- 50 سال پیش دارند هنوز کار میکنند. یک مشکل را صدبار میبینند بازدوباره، بار صدویکم همان است، خب آن را حل کن. عُجب یعنی این که چیز جدیدی نیست که من باید آن را حل کنم یک جامعه تمدنساز و غیر تمدنساز میدانید فرق آن چیست؟ دیدید گاهی در یک مسیری میرویم مثلاً جاده خاکی است بعد وسط جاده، یک وقتی کوههای اطراف مشهد رفته بودیم، جاده خاکی کنار کوه بود وسط آن یک قلمبهای بود، من خودم سنم کم بود، برای خودم مسئولیتی که تعریف نمیکردم این قلمبه به ما هم مربوط است باید این را یک کاری بکنیم میگفتم خب قلمبه است دیگه! جزو ذات تاریخ اینجاست، این باید تا ظهور امام زمان اینجا ظاهراً باشد! من یادم هست سه چهار بار رفتیم این ماشینها با یک مصیبت و بدبختی میرفتند. یک وقت دیدم همه مردم میآیند با بدبختی دور میزنند میروند یک نفر نمیآید پایین این را درست کند. یک وقت دیدم یک ماشینی ایستاده، یک بیلی آورده، احتمالاً آنجا گیر کرده بود، یک بیل آورده خودش این را درست کرد، بعد همه میآمدند از آنجا تخته گاز میرفتند! آقا یک عدهای مشکل حل میکنند، آنها میتوانند تمدنسازی کنند. یک عده هم میخواهند مشکلات برایشان حل شود! بیایند برایشان مشکلاتشان را حل کنند. این هم فرمایش امام صادق(ع) که میفرماید عقب میمانی.
و آخرین حدیثی که از امام هادی(ع) عرض میکنم که به مسئله شخصی مربوط است ولی چون ما داریم در حوزه مدیریت و کارمندی و کارگزاری بحث میکنیم، فرمودند: «مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ ...» هر تشکیلات و هر سیستمی از خودش راضی باشد بگوید ما که داریم درست عمل میکنیم من مشکلی ندارم، انتقاد نمیپذیرد آن وقت «کَثُرَ السّاخِطونَ عَلَیهِ» همه به تدریج علیه آن شخص، آن سیستم، آن مدیریت، آن تشکیلات، همه علیه او عصبانی میشوند. اول بدشان میآید، حالشان بهم میخورد، میگوید اینها چقدر از خود راضیاند یک جوری حرف میزند انگار ما بهترین سازمان مدیریتی را داریم، ما هیچی مشکلی را نداریم، من بهترین مدیرم، من پشت این میز بهترین مدیر هستم من دارم بهترین روش را عمل میکنم من مشکلی ندارم! خب اولاً که هر انتقادی که به تو بکنند تو آن را پس میزنی. بنابراین اصلاح نمیشوی و خودت را اصلاح نمیکنی. چون آیینهای نداری خودت را در آن ببینی. انتقاد، یعنی آیینهای که تو خودت را در آن ببینی و اصلاح کنی. ما که انتقاد نمیپذیریم. اگر یک کسی به ما نقد میکند ما او را دشمن تلقی میکنیم و میگوییم این بیشرف از من یک کینهای دارد از من دنبال یک چیزی است میخواهد به من ضربه بزند، بعد میگوید مگر من با تو چه کار کردم که با من اینطوری برخورد میکنی؟ آقا تو با من هیچ کاری نکردی من میخواهم به تو خدمت کنم درست مثل این که غذا خوردی، آمدی ببینی گوشه لب و دهان و صورتت یک غذا یک چیزی آشغالی چسبیده، بعد یک کسی میآید به شما میگوید گوشه لبتان چیزی چسبیده، بعد بگویی این قصد توهین به من دارد! میگوید آقا من میخواهم کاری کنم که دیگران به تو توهین نکنند و تو محترم باشی، روی صورتت آشغال است. او بگوید نه، این با من دشمن است! دقیقاً ما که جلوی نقد مقاومت میکنیم دقیقاً یک چنین مشکل سفات و کمعقلی را داریم. این هم آخرین حدیثی که عرض کردیم که هم خود ما، این را هم تجربه کردیم، هر وقت از خودمان خیلی تعریف میکنیم و خیلی راضی هستیم اینهای که با ما هستند از ما بدشان میآید ادامه هم بدهیم از ما عصبانی میشوند یک مرتبه توی رویت میایستند. حالا بیایید در حوزه مدیریت، کارگزاری، سیستم، همین اداره شما، اگر این 4- 5 موردی را که امام هادی(ع) فرمودند در مورد آن اِعمال نکنی، تمدنسازی پیشکش، مردم شما را فحش بدهند «کَثُرَ السّاخِطونَ عَلَیهِ» عصبانیها زیاد میشوند! میگویند اداره شما کارهایشان را که اصلاح نمیکنند، نظارتشان را که درست انجام نمیدهند، کارهایشان را که درست انجام نمیدهند، پاسخگو نیست و مشکل ما را نمیبیند و فقط دستور میدهد! خب بیایید مشکل من را هم حل کنید من همیشه به بعضی از مدیرانی که اینگونه رفتار میکنند یک بار به آنها بگویید آن مسیری که مردم میگویی طی کنند حداقل یک بار خودت برو طی کن ببین چطوری است؟ مثل زمان عملیات، یک وقتی کالک عملیات گذاشته بودند بعد یکی از رفقا که الآن جانباز است، روی نقشه داشت توضیح میداد میگفت میرویم اینجا، بعد میرویم اینجا بعد... بعد یکی از رفقا به او گفت این که اینطوری اینطوری کردی این 5 کیلومتر در میدان مین بود و سیم خاردار و کمین بود، اینطوری با انگشتت این خطکش را جلو بردی، ما این 5 کیلومتر را بخواهیم برویم صدتا شهید و جانباز میدهیم و یک هفته زیر آتش و بمباران هستیم، یک کم آرام، این دستت را در نقشه اینطوری جلو نرو. میلیمتر میلیمتر برو! هر میلیمتر هم یکی روی آن بزن که یک مقدار درد هم بگیرد! هی روی نقشه میگویی آقا اینطوری کن جلو برو! میدان مین است! کمین است، توی خواب که جلو نمیروی! حل مشکل، مشکل است. باید هزینه بپردازیم، فکر کنیم، آمادگی داشته باشیم، تحمل داشته باشیم، نقد بپذیریم.
یک مثال بزنم عرض خود را ختم کنم. یک آدرسی به شما دادند که میخواهید بروید، مسیر را تابلو میزنند. شما از اینجا تا مقصد باید 20 تا تابلو بزنید نه 6تا. اگر میخواهید من راه را پیدا کنم. برای چه؟ برای این که این توی اتاقش نشسته میگویند کجاها را تابلو بزنیم، میگوید سر چهارراه چی، آهان اینجا هم بزن، بعد آنجا را هم بزن و... فکر کن خودت یک مسافر بیگانهای هستی که اینجا را نمیشناسی، از ورودی شهر به حافظهات رجوع کن به تابلو نگاه کن،ببین همین تابلوها را نگاه کنی اصلاً میتوانی پیدا کنی؟ این وسط 6تا سهراه و دوراه و میدان است، آن را باید چه کار کند؟! تو باید از اول شروع کنی بیایی سر هر دوراهی و سهراهی و میدانی که رسیدی آنجا برای طرف که نمیداند تردید بوجود میآید. یا تابلو را میزند بعد از این که رد شدی آن را میبینی. چون ریز است، رد شدی حالا باید دنده عقب بگیری بروی. شما از این به بعد یک دستوری، قانونی و آییننامهای میخواهید بدهید یک بار خودتان را جای طرف بگذارید که میخواهد این کار را بکند. مثلاً میگوید برو 6 تا مدرک فلان بیاور! بعد نمیفهمد که بخواهد برود این 6تا مدرک را تهیه کند این یعنی سه ماه وقت! و چهارتا آشنا! و چقدر خرج. خب آن روستایی که میخواهد از پشت کوه بیاید و اینجا پول مسافرخانه و هتل ندارد این باید ده روز توی خیابان بخوابد! اینها را نمیفهمد میگوید قانون است! دقیقاً مثل همان رفیق ماست چراغ سبز است این میرود. حالا الآن دیگه یک عالمه چراغها همینطوری سبز است!
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی